همه چیز در رابطه با استارت آپ ها
شرکت نوپا یا نوآفرین یا استارتاپ
(به انگلیسی: startup، کوتاهشدهٔ startup company)
به یک شرکت یا کسبوکار گفته میشود که معمولاً به تازگی و در نتیجهٔ کارآفرینی ایجاد شدهاست، رشد سریعی دارد، و در جهت تولید راهحلی نوآورانه و دوامپذیر برای رفع یک نیاز در بازار شکل گرفتهاست. استارتاپ چیست pdfاستارتاپ چیست ؟
اصطلاح استارتاپ به شرکتی یا کسب و کاری تازه تاسیس گفته می شود که توسط یک یا چند کارآفرین تأسیس میشوند که میخواهند محصول یا خدماتی را ارائه دهند که معتقدند برای آن تقاضایی وجود دارد. این شرکتها معمولاً با هزینههای بالا و درآمد محدود شروع به کار میکنند و معمولا قسمتی از آنها بر پایه فناوری دیجیتال است. همه استارتاپها به نوعی از وب، موبایل، اینترنت و تکنولوژی های جدید استفاده میکنند تا رشد بالایی داشته باشند و به تعداد کاربران بالایی برسند.
چطور یک استارتاپ کار میکند؟
از لحاظ کلی، یک استارتاپ شبیه به هر شرکت دیگری کار میکند. گروهی از افراد با هم همکاری میکنند تا محصولی یا خدماتی را بسازند که مشتریان خریداری کنند، اما چیزی که یک استارتاپ را از دیگر کسبوکارها متمایز میکند، روش انجام این کار است.شرکتهای معمولی چیزهایی را که قبلاً انجام شده است، تکرار میکنند، برای مثال صاحب یک رستوران ممکن است اقدام به راه اندازی یک رستوران زنجیرهای بصورت فرانچایز کند، یعنی آنها از یک الگوی موجود در مورد نحوه عملکرد یک کسبوکار در حال استفاده هستند.اما یک استارتاپ به دنبال ایجاد یک الگوی کاملاً جدید است. در صنعت غذا، این ممکن است به معنای ارائه کیتهای غذا، مانند «پک دیزی» یا «سینی غذا» باشد تا همان چیزی را که رستورانها ارائه میدهند (غذایی که توسط یک آشپز تهیه شده است).
استارتاپها به دنبال سرعت و رشد هستند
عامل کلیدی دیگری که استارتاپها را از دیگر شرکتها متمایز میکند، سرعت و رشد است. استارتاپها هدفشان این است که ایدههای خود را بسیار سریع توسعه دهند. آنها اغلب این کار را از طریق فرآیندی به نام تکرار انجام میدهند که در آن، محصولات یا خدمت را به طور مداوم با استفاده از بازخوردها و دادههای بدست آمده، بهبود میبخشند. معمولاً، یک استارتاپ با یک چارچوب اولیه از محصول به نام محصول حداقلی قابل عرضه (MVP) شروع میکند و آن را تا زمانی که برای ورود به بازار آماده شود، آزمایش و بازبینی میکند.
در حالی که استارتاپها در حال بهبود محصولات خود هستند، به طور کلی به دنبال گسترش سریع پایگاه مشتریان خود نیز هستند. این موضوع به آنها کمک میکند تا سهم بازارهای بزرگتری را به دست آورند، که به نوبه خود امکان جذب سرمایه بیشتر را برای آنها فراهم میکند و در نتیجه موجب رشد بیشتر محصولات و مخاطبان آنها میشود.
همه این رشد سریع و نوآوری، به طور معمول به طور ضمنی یا صریح، در راستای هدف نهایی یعنی عرضه اولیه سهام (IPO) انجام میشود. هنگامی که یک شرکت برای سرمایهگذاری عمومی آزاد میشود، فرصتی برای سرمایهگذاران اولیه ایجاد میکند تا به پول خود برسند و سود خود را بگیرند، مفهومی که در گفتار استارتاپی به عنوان “خروج” شناخته میشود.
چطور استارتاپها موفق میشوند؟
در حالی که بسیاری از استارتاپها در نهایت شکست میخورند، اما همه آنها اینطور نیستند. برای موفقیت یک استارتاپ، عوامل زیادی باید دست به دست هم بدهند و به سوالات کلیدی پاسخ داده شود.
Ξ آیا تیم به ایده خود شور و اشتیاق وسواسگونهای دارد؟ همه چیز به اجرای درست ایده برمیگردد. حتی یک مفهوم فوقالعاده و جذاب هم ممکن است نتواند مخاطبان خود را درگیر کند، اگر تیم آماده مشتاق و آماده باشد هر کاری برای حمایت از آن انجام دهد.
Ξ آیا بنیانگذاران در مورد حوزه فعالیت تخصص دارند؟ بنیانگذاران باید در مورد فضایی که در آن فعالیت میکنند، همهچیز را بدانند و به آن موضوع مسلط باشند.
Ξ آیا آنها مایل به صرف زمان زیاد هستند؟ کارکنان اولیه استارتاپها اغلب برنامههای کاری فشردهای دارند. یک نظرسنجی در سال 2018 توسط متلایف نشان داد که صاحبان استارتاپها روزهای کاری 14 ساعته یا بیشتر دارند. اگر تیمی مایل نباشد بیشتر ساعات بیداری خود را وقف ایده خود کند، ممکن است برای شکوفایی مشکل داشته باشد.
Ξ چرا این ایده و چرا اکنون؟ آیا این یک ایده جدید است و اگر هست، چرا مردم قبلاً آن را امتحان نکردهاند؟ اگر جدید نیست، چه چیزی تیم استارتاپ را به صورت منحصر به فرد قادر میسازد تا رمز آن را کشف کند؟
Ξ بازار چقدر بزرگ است؟ اندازه بازار یک استارتاپ، مقیاس فرصت آن را تعریف میکند. شرکتهایی که وسواس زیادی روی فناوریهای خاص دارند، ممکن است از رقبای خود پیشی بگیرند، اما تا چه حدی؟ بازارهای خیلی کوچک ممکن است منجر به مالیاتی شوند که به اندازه کافی برای زنده ماندن بزرگ نیستند.اگر یک استارتاپ بتواند به تمام این سوالات پاسخ دهد، ممکن است بتواند بخشی از 10 درصد شرکتهای اولیه ای باشد که زنده میمانند.
تعریف پیچیده تری از استارت آپ
شرکت نوپا، نوآفرین یا استارتاپ (startup، کوتاهشده startup company) به یک شرکت یا کسبوکار گفته میشود که معمولاً به تازگی و در نتیجهٔ کارآفرینی ایجاد شدهاست، رشد سریعی دارد، و در جهت تولید راهحلی نوآورانه و دوامپذیر برای رفع یک نیاز در بازار شکل گرفتهاست. این شرکتها معمولاً مبتنی بر ایدههایی ریسکپذیر هستند که مدل کسبوکارشان مشخص نیست و بازار هدفشان نیز در حد فرض است. شرکتهای نوپا میتوانند در هر حوزهای ایجاد شوند، ولی اغلب به شرکتهایی گفته میشود که رشد سریعی دارند و در زمینه فناوری (تکنولوژی) فعالیت میکنند. اگر چه در تعریف استارتاپ بر این مسئله تاکیدی وجود ندارد که حتماً فعالیت آن در حوزه تکنولوژی یا فن آوری اطلاعات باشد، اما به دلیل اینکه بسیاری از استارتاپ ها در سالهای اخیر، حول این زمینهها شکل گرفتهاند، گاهی در تعریف استارتاپ به این مسئله هم اشاره میشود که استارتاپ باید در حوزه فن آوریهای نوین فعال باشد.
تنها وقتی حباب استارتاپها خواهد ترکید که چه در ایران، چه در سیلیکون ولی، مشتریها از استفاده از تکنولوژی خسته بشوند. مثلا اگر یکی از مشتریان ثابت آمازون با خودش فکر کند که، نه خرید از طریق سایت آمازون همچین هم خوب نیست و ترجیح بدهد سوار ماشین شده، در ترافیک بشیند و به یک فروشگاه فیزیکی رفته و لپ تاپ جدیدش را حضوری با پول نقد بخرد. در آن حالت، احتمال سقوط استارتاپها بسیار بالا خواهد بود. در غیر این صورت به از مد افتادن این کلمه امیدوارنباشید.
توضیح قدری پیچیده تر یک استارتاپ: در کنار رشد سریع و نسبتا ارزان، امکانی که نرم افزار و فناوری به این کسب و کارها می دهد Scalabity است، که مقیاس پذیری یا گسترش پذیری ترجمه شده است. مقیاس پذیری یکی از مهمترین شرطهای یک استارتاپ است که توضیح آن کمی سخت و به شرح زیر است:
نا متناسب بودن رشد بالای یک کسب و کار، نسبت به هزینههای آن، مقیاس پذیری نام دارد.
آنچه گفته شده به چه معنی است؟ یعنی اگر به فرض درآمد کسب و کار شما نسبت به سال گذشته 10 برابر شده باشد ولی هزینه هایتان ثابت مانده باشد، احتمالا به مقیاس پذیری رسیده اید.یا برعکس، اگر به فرض با 2 برابر شدن درآمد کسب و کار شما، هزینههایتان نیز 2 برابر شود، این کسب و کار مقیاس پذیر نیست (حداقل در آن مقطع). توجه داشته باشید مقیاس پذیر بودن یا نبود ربطی به موفقیت کسب و کار شما ندارد و در حالت دوم سود شما نیز قاعدتا 2 برابر شده و کسب و کارتان رو به رشد و پیشرفت است. ولی مقیاس پذیر نیست.
کسب و کارهایی که مقیاس پذیر نیستند، معمولا خیلی زود به سقف میخورد. رستوران سر کوچه شما فقط ظرفیت پذیرایی از 100 نفر را دارد. اگر آن رستوران بخواهد درآمد روزانه خود را 2 برابر کند، باید یک شعبه دیگر با آشپز، میز و صندلی و گارسون جدید بزند که هزینه هایش نیز 2 برابر میشود. ولی استارتاپی مانند اینستاگرام را در نظر بگیرید که از صفر تا 30 میلیون کاربر را در 24 ماه طی کرد، ارزش یک میلیادر دلاری را از فیسبوک گرفت، ولی کلا 13 تا کارمند بیشتر نداشت. هزینه های اینستاگرام نسبت به رشد و تعداد کاربرانش بسیار ناچیز بود. یا استارتاپ واتس اپ، که 450 میلیون کاربر جذب کرده بود، به قیمت 13 میلیادر دلار فروخته شد و 50 تا کارمند بیشتر نداشت. این شرکتها مقیاس پذیر اند، و دقیقا ارزش بالای آنها هم بخاطر مقیاس پذیری آنها است.
نرم افزار، وب، موبایل، تکنولوژیهای جدید خیلی میتوانند به مقیاس پذیری کسب و کار شما کمک کنند. چون یک سایت میتواند در ماه اول به 10 نفر سرویس دهد، همان سایت با سرور های قویتر (که قیمت ناچیزی دارند) میتواند ماه بعد همان سرویس را به 10 میلیون نفر عرضه کند. پس استارتاپها کسب و کارهایی هستند که رشد بالایی دارند و (معمولا از طریق نرم افزار و فناوری) میخواهند به مقیاس پذیری برسند.
توضیح پیچیدهتر: حالا شاید با خودتان بگویید که چه خوب، اگر میشود سرویس با ارزشی ارائه کرد که با هزینههای ناچیز میلیونها کاربر داشته باشد، چرا همه استارتاپ نمی زنند؟
چون در حال حاضر هیچ فرمول ثابتی برای راه اندازی و رشد یک سرویس استارتاپی وجود ندارد. هیچ کس نمیتواند به شما بگوید که اگر فلان کار را شروع کنید و کیفیت محصولتان خوب باشد، بی شک در ظرف 3 یا 4 سال میتوانید مثل زاکربرگ دنیا را بگیرید و میلیادر شوید.
همه استارتاپها در حال جستجو برای پیدا کردن مدل تجاری ای هستند که 1) مقیاس پذیر باشد و 2) مشتریان زیادی جذب آن شود. ترکیب این 2 مورد باعث میشود که خیلی از استارتاپها شکست بخورند. آمار جهانی میگوید که از هر 100 استارتاپ 90 تا از آنها شکست میخورند، و از 10 تای باقی مانده فقط شاید یکی از آنها به موفقیت استارتاپهای معروفی مثل آمازون و فیسبوک و گوگل برسند. اکثر استارتاپ ها هیچ وقت نمیتوانند مشتریان زیادی را جذب کنند.
احتمال بالای شکست باعث شده است که استارتاپها به روشهای چابک و ناب، بیشتر و بیشتر رو بیاورند. بجای اینکه از روز اول شرکتی ثبت کنند و سر سهم شراکت با هم دعوا کنند، یک گروه موقت تشکیل میدهند که از طریق آزمون و خطا، راههای مختلفی را امتحان کند. بجای اینکه 6 ماه درب اتاق خود را ببندند و کد بزنند، در ظرف 6 روز یک محصول اولیه ای به تعدادی مشتری عرضه میکنند تا ارزشهای محصول خود را با توجه به بازخورد مشتریان بسنجند. بجای اینکه طرح تجاری 100 صفحهای تالیف کنند و سعی کنند پنج سال آینده را پیش بینی کنند، در 10 ساعت مدل تجاری خود را بر روی بوم کسب و کار پیاده می کنند و قدم به قدم با مصاحبه با مشتریان اولیه خود، به اعتبارسنجی فرضیات کسب و کارشان می پردازند. استارتاپها لازم است با برداشتن قدمهای کوچکتر، حساب شدهتر و با ریسک پایینتر جلو بروند.
⦁ چگونه استارتاپ راه اندازی کنیم؟
راهاندازی یک استارتاپ، به نوعی هنر و علمی است که به چندین مهارت از جمله تجاری، فنی، رهبری و مهارتهای ارتباطی نیاز دارد. در ادامه چند مرحله کلی برای راهاندازی یک استارتاپ را شرح خواهیم داد:
⦁ ایده یابی: ابتدا باید به دنبال یک ایده جدید و نوآورانه برای استارتاپ خود باشید. برای این کار، میتوانید به دنبال مشکلات موجود در بازار باشید و راهحلهایی برای آنها ارائه دهید.
⦁ بررسی بازار: پس از شناسایی ایده خود، باید بازار را بررسی کنید تا ببینید آیا محصول یا خدمات شما در بازار قابل قبول است یا خیر. همچنین باید با رقبا، مشتریان و خریداران بحث و گفتگو کنید تا نیازهای آنها را درک کنید.
⦁ طرح کسب و کار: باید یک طرح کسب و کار کامل و جامع برای استارتاپ خود تهیه کنید. این طرح باید شامل اهداف، استراتژیها، برنامهها، بودجه و منابع مورد نیاز برای راهاندازی و رشد استارتاپ باشد.
⦁ جذب سرمایه: برای راهاندازی یک استارتاپ، باید منابع مالی مورد نیاز را تامین کنید. برای این کار میتوانید از سرمایهگذاران فردی و یا سازمانی، تسهیلات بانکی و یا سایر منابع مالی استفاده کنید.
⦁ تیم سازی: باید یک تیم قوی و متخصص برای استارتاپ خود تشکیل دهید. افرادی که تجربه و تخصص در زمینههای مختلف دارند، میتوانند به راحتی در استارتاپ شما فعالیت داشته باشند.
⦁ توسعه محصول: پس از تشکیل تیم، باید شروع به توسعه محصول خود کنید. در این مرحله، باید به طور مداوم محصول خود را ارتقا دهید و بر اساس بازخوردهای مشتریان و بازار تغییرات لازم را اعمال کنید.
⦁ بازاریابی و فروش: برای رشد استارتاپ، باید به بازاریابی و فروش محصول خود بپردازید. باید راههایی را برای جذب مشتریان پیدا کنید و برای افزایش فروش و افزایش درآمد تلاش کنید.
⦁ رشد: پس از شروع به فروش محصول خود، باید به رشد استارتاپ خود بپردازید. برای این کار باید استراتژیهای مختلفی را اعمال کنید، مثلاً گسترش بازار، افزایش قابلیت دسترسی به محصول، تقویت برند و…
⦁ پیگیری: باید به پیگیری و نظارت بر عملکرد استارتاپ خود بپردازید تا بتوانید بهبودهای لازم را اعمال کنید و استارتاپ خود را به موفقیت های بیشتری برسانید.
توجه داشته باشید که راهاندازی یک استارتاپ، فرایندی طولانی و پر کار است که نیاز به هوش، استعداد، تلاش و پشتکار دارد.
انواع استارتاپ ها
استارتاپ به شرکتهای نوپا و در حال رشد گفته میشود که با استفاده از تکنولوژی و نوآوری، به ارائه خدمات یا تولید محصولات جدید و نوین میپردازند. برخی از انواع استارتاپها عبارتند از:
استارتاپهای حوزه تکنولوژی: این استارتاپها اغلب در حوزههای IT، نرمافزار، پلتفرمهای آنلاین، هوش مصنوعی و اینترنت اشیا فعالیت میکنند.
استارتاپهای تولید محصول: این استارتاپها محصولات جدید و نوآورانه را به بازار عرضه میکنند. این محصولات میتوانند در حوزههای مختلفی مانند فناوری، سلامت، ورزش، غذا و… باشند.
استارتاپهای خدماتی: این استارتاپها خدمات جدید و نوآورانهای را به بازار عرضه میکنند. این خدمات میتوانند مربوط به حوزههایی مانند طراحی وب سایت، بازاریابی دیجیتال، خدمات رفاهی و سفر و… باشند.
استارتاپهای اجتماعی: این استارتاپها با هدف ارتقای شرایط اجتماعی و بهبود جامعهی محلی یا جهانی، خدماتی را ارائه میدهند. این خدمات میتوانند مربوط به مباحثی مانند سلامت، آموزش، محیط زیست و… باشند.
استارتاپهای فرهنگی: این استارتاپها در حوزههایی مانند هنر، فرهنگ و ارتباطات فعالیت میکنند. این استارتاپها خدماتی را ارائه میدهند که مربوط به بخشهایی مانند فیلم، موسیقی، کتاب و… می باشند.
استارتاپهای سلامت: این استارتاپها بهبود خدمات سلامت و بهبودی بیماران را هدف خود قرار دادهاند. میتوانند در حوزههای مختلفی مانند داروسازی، تشخیص بیماریها و خدمات پزشکی به کار برده شوند.
استارتاپهای خودرو: این استارتاپها بهبود صنعت خودرو و خدمات مربوط به آن را هدف دارند. این خدمات میتوانند مربوط به نرمافزارهای خودرو، خدمات تحویل خودرو، خدمات اشتراکی خودرو و غیره باشند.
استارتاپهای بلاکچین: این استارتاپها در حوزه بلاکچین و رمزارزها فعالیت میکنند. این استارتاپها میتوانند برای برقراری امنیت در تراکنشهای ارزهای دیجیتال، برقراری سامانههای پرداخت بر مبنای بلاکچین و… استفاده شوند.
استارتاپهای بازی: این استارتاپها با هدف ارائه بازیهای جدید و جذاب فعالیت میکنند. میتوانند در حوزه بازیهای رایانهای، بازیهای تلفن همراه و بازیهای واقعیت مجازی فعالیت کنند.
استارتاپهای رباتیک: این استارتاپها با استفاده از رباتهای هوشمند و تکنولوژیهای پیشرفته، به حل مشکلاتی مانند اتوماسیون، حفاظت و… میپردازند.
به طور کلی، استارتاپها در حوزههای مختلفی فعالیت میکنند و در صورت موفقیت، میتوانند به شرکتهای بزرگ و بسیار پرسود تبدیل شوند.
هدف استارتاپ چیست؟
هدف اصلی استارتاپها برای رسیدن به موفقیت و تبدیل شدن به یک شرکت پایدار و پرسود است. برای رسیدن به این هدف، استارتاپها باید به دنبال پیدا کردن یک محصول یا خدمت نوآورانه با بازاریابی مناسب، جذب سرمایهگذار و بهرهگیری از تکنولوژیهای پیشرفته باشند.
به طور کلی، هدف استارتاپها عبارتند از:
✔️ ارائه یک محصول یا خدمت نوآورانه و متمایز
✔️ جذب سرمایهگذاران و جذب منابع مالی برای توسعه و گسترش فعالیتها
✔️ رشد سریع و استفاده بهینه از فناوریهای پیشرفته
✔️ رقابت با شرکتهای بزرگ و برتر در صنعت
✔️ رسیدن به پایداری و استقلال مالی و عملیاتی
✔️ بهرهبرداری از نوآوری و خلاقیت در حل مشکلات صنعتی و اقتصادی.
با توجه به رشد روزافزون رقابت در بازار و اهمیت نوآوری و خلاقیت، استارتاپها به عنوان محرکهای اصلی اقتصاد کشورها و بهبود کیفیت زندگی جامعه، به شمار میروند.
⦁ جدیدترین استارتاپ های دنیا
⦁ دنیای استارتاپها همواره در حال تغییر و رشد است و هر روز شاهد پدیدههای جدیدی در این حوزه هستیم. در ادامه به برخی از جدیدترین و پرطرفدارترین استارتاپهای دنیا اشاره میکنیم:
⦁ كارا: یک استارتاپ ایستگاه خودروی هوشمند است که امکان شارژ خودروهای الکتریکی و ارائه خدمات دیگری مانند تعمیر و نگهداری خودروها را فراهم میکند.
⦁ دیسکورس: یک سامانه مدیریت جامعه برای انجمنها و گروههای آنلاین است که امکان بحث، بررسی و مدیریت انجمنها را فراهم میکند.
⦁ لیزر: یک پلتفرم تحویل مواد غذایی است که با استفاده از رباتها، پیکهای موتوری و سیستمهای هوشمند، مواد غذایی را در سریعترین زمان ممکن به مشتریان تحویل میدهد.
⦁ راکتلاپ: یک پلتفرم آموزشی آنلاین است که به دانشجویان و دانش آموزان این امکان را میدهد که با استفاده از روشهای نوین آموزشی، مهارتهای خود را ارتقا دهند.
⦁ اینشورنسی: یک سامانه مشاوره بیمه است که با استفاده از هوش مصنوعی، به کاربران خود پیشنهادات بیمهای شخصی شده و در صورت نیاز، برای آنان بیمه تعیین میکند.
⦁ وندی: یک سامانه پیامرسان هوشمند است که از قابلیتهایی مانند ترجمه، رمزگذاری، ارسال پیامهای خودتخصیصی و مدیریت محتوای خودکار برخوردار است.
⦁ Hologram: استارت آپی که یک پلتفرم برای اینترنت اشیا می باشد که برای اتصال دستگاه ها به اینترنت و مدیریت آنها از راه دور خدمات ارائه می دهد.
⦁ New Age Meats: استارت آپی که با استفاده از کشاورزی سلولی گوشت تولید می کند. (تولید گوشت آزمایشگاهی)
⦁ Stark: استارت آپی که از هوش مصنوعی برای کمک به کسب و کارها برای بهینه سازی فرآیند خرید و کاهش هزینه ها استفاده می کند.
⦁ Viz.ai: استارتاپی که از هوش مصنوعی برای تشخیص و تشخیص سکته در زمان واقعی استفاده میکند و امکان درمان سریعتر و نتایج بهتر بیماران را فراهم میکند.
⦁ Suki.AI: استارت آپی که یک دستیار صوتی برای پزشکان فراهم می کند و به آنها اجازه می دهد تا با استفاده از دستورات صوتی یادداشت های بالینی ایجاد و مدیریت کنند.
⦁ Sym : استارت آپی که از فناوری بلاک چین برای ایجاد یک پلتفرم امن و شفاف برای رسیدگی به مطالبات بیمه استفاده می کند.
این تنها چند نمونه از جدیدترین استارتاپهای دنیا هستند که در حال توسعه و رشد هستند. استارتاپها همواره در حال بروزرسانی و توسعه فعالیتهای خود هستند و هر روز با پدیدههای جدیدتر و جذابتری در این زمینه مواجه هستیم.
چک لیست راه اندازی استارتاپ
⦁ راهاندازی یک استارتاپ ممکن است بسیار پیچیده باشد و نیازمند برنامهریزی و بررسی دقیقی از مسائل مختلف است. در ادامه چند مورد از مواردی که باید در نظر گرفته شود، برای راهاندازی یک استارتاپ را برای شما لیست میکنیم:
ایدهی کسب و کار: در ابتدا باید یک ایدهی کسب و کار داشته باشید. این ایده باید برای شما جذاب و قابل اجرا باشد و بازار قابلیت پذیرش آن را داشته باشد.
⦁ تحقیقات بازار: قبل از شروع کار باید بازار و نیازهای مشتریان را به دقت بررسی کنید و تحقیقات بازار انجام دهید.
⦁ برنامهریزی مالی: باید برنامهریزی مالی دقیقی برای استارتاپ خود انجام دهید و بودجهی لازم برای شروع کسب و کار خود را تعیین کنید.
⦁ تیم: شما به یک تیم موفق نیاز دارید که با شما همکاری کند و بهترین نتیجه را برای شما به ارمغان بیاورد. باید تیم خود را با دقت انتخاب کنید.
⦁ برنامهریزی بازاریابی: برنامهریزی بازاریابی موثر، کلید موفقیت استارتاپها است. باید برنامهریزی بازاریابی دقیقی برای محصول یا خدمت خود انجام دهید.
⦁ شناخت تکنولوژی: شما باید با تکنولوژیهای مورد استفاده در استارتاپ خود آشنا باشید و بتوانید از آنها به درستی استفاده کنید.
⦁ ارتباط با مشتریان: برای رشد استارتاپ خود، باید با مشتریان خود در ارتباط باشید و نظرات و بازخوردهایشان را جدی بگیرید و به آنها پاسخ دهید تا بهتر بتوانید نیازهای آنها را درک کنید و خدمات و محصولات خود را با توجه به نیازهای آنها بهبود بخشید.
⦁ مدیریت زمان: برای موفقیت در استارتاپ، باید مهارتهای مدیریت زمان خود را به خوبی پرورش دهید و به بهترین نحو ممکن برنامهریزی کنید.
⦁ برنامهریزی راهاندازی: باید یک برنامهریزی دقیق برای راهاندازی استارتاپ خود داشته باشید و به تمام جزئیات آن توجه کنید.
⦁ تجربهی کاربری: برای موفقیت در استارتاپ، باید به تجربهی کاربری مشتریان خود توجه کنید و محصولات و خدمات خود را به گونهای طراحی کنید که تجربهی بهتری برای مشتریان شما به ارمغان بیاورد.
⦁ قانونها و مقررات: باید با قوانین و مقررات مربوط به کسب و کار خود آشنا شوید و برای پایبندی به آنها تلاش کنید.
⦁ برنامهریزی برای رشد: برای رشد استارتاپ خود، باید برنامهریزی دقیقی داشته باشید و برای بهبود محصولات و خدمات خود به تلاش بیشتری بپردازید.
⦁ این چک لیست به عنوان یک راهنمای کلی برای راهاندازی یک استارتاپ است و بسته به نیازها و شرایط هر کسب و کار، ممکن است برخی از موارد اضافی یا کمبودهایی وجود داشته باشد.
مراحل راه اندازی یک استارتاپ :
حل کردن یک مشکل واقعی
برای اینکه یک محصول موفق شود، باید نیازی را پیدا کند که تا به حال در یک بازار برآورده نشده یا بازاری پیدا کند که قبلاً کشف نشده بوده است. باید مردم را متقاعد کند تا با درآمدی که به سختی آن را به دست آورده اند مشارکت کرده و محصول استارتاپشان را خریداری کنند چرا که باور دارند این محصول زندگی آنها را بهبود خواهد بخشید.
اما کارآفرینها و نوآوران درست در جایی مرتکب اشتباه میشوند که به ایدهای میرسند و بعد سعی میکنند آن را به زور در بازار بچپانند. هرچقدر هم این ایده جذاب و تازه باشد، اگر در خدمت تأمین نیاز یا تسکین دردی از مخاطب هدف خود قرار نگیرد، احتمالاً به موفقیت زیادی دست پیدا نخواهد کرد.
وقتی به محصولات شکستخوردهای فکر میکنیم که تمام انرژی شرکتی را به خود معطوف ساخته و درنهایت زمین خوردهاند، میبینیم که حتی بزرگترین شرکتهای بینالمللی هم میتوانند اشتباه کنند. برای مثال چند محصول شکستخوردهی گوگل از جمله Google Wave تا Google Video Player را در نظر بگیرید. هریک از این محصولات با یک هدف بنا شدهاند که بهطور نظری یک ایدهی خوب است، اما درنهایت به دلایلی (از قبیل تکثیر محصولات موجود بدون ارتقای آنها، دشواری بهکارگیری محصول و …) شکست سختی خوردهاند که همهی دلایل در یک چیز خلاصه میشوند: اینکه این محصولات چیزی نبودهاند که مصرفکننده میخواسته یا نیاز داشته است.
عوامل موثر در رفتار مصرف کننده را بشناسید !! اشتباه احتمالی دیگر، بازماندن از اصل مطلب و وفق دادن خود با مطالبات در حال تغییر بازار است. درحالحاضر، وجود فنآوری، بروز تغییرات را با سرعتی بیش از همیشه میسر میسازد، و کسب و کارها اگر میخواهند از کهنه شدن در امان بمانند باید از تغییراتی که در راه است آگاه باشند.
موفقیت به کمی خوششانسی نیاز دارد، اما به دانستن اینکه بازار محصولتان کجاست هم نیازمند است، و اینکه بازار دارد به کجا میرود. خیلی بهتر است به جای اینکه اجازه دهید باورهایتان، پیشفرضهایی درمورد خواستههای مردم را به شما دیکته کنند، نسبت به آنچه مشتریان احتمالیتان در زمان حال و آینده میخواهند ایدهای داشته باشید.
ازاینرو، قبل از صرف ساعتها وقت و هزینه برای یک پروژه، تشخیص دهید که این پروژه چه مشکلی را حل میکند و آیا بازار آن مدت زیادی دوام خواهد آورد یا خیر. اگر افرادی را در این صنعت میشناسید، نظرشان را بخواهید. و مهمتر از همه این که، با مشتریان احتمالی صحبت کنید. درمورد گرایشات بازار و مقصد این صنعت، تحقیقات خود را انجام دهید. وقتی به این نتیجه رسیدید که حالا و در درازمدت میتوانید مشکلی را برای مشتریان حل کنید، با اطمینان از قرار گرفتن در مسیر درست میتوانید از تلاش کردن برای فروش محصولتان احساس آرامش کنید.مدیریت صحیح و قدرتمند
داشتن یک ایدهی جدید و نوآورانه نقطهی شروع هر کسب و کاری است، اما میان داشتن یک ایدهی خوب و یک کسب و کار موفق، فرسنگها فاصله وجود دارد. برای بیشتر ما، آزمودن ایدهها و تحقق بخشیدن به آنها، به کار و تلاش بسیاری نیاز دارد، حتی برای افراد بااستعدادی که خلاقیت زیادی دارند نیز تلاش زیادی لازم است تا شرکتی حول یک محصول ساخته شود. استخدام، مدیریت، بازاریابی، و توسعهی کسب و کار همگی چیزهایی هستند که ظاهراً توجه شما را به هزاران جهت جلب، و از مفهوم اصلی که با آن کارتان را شروع کردهاید پرت میکنند.
نکتهای که افراد موفق را از آنهایی که در نهایت شکست میخورند متمایز میکند، اخلاق کاری جدی همراه با دقتی منحصربهفرد است. یک کارآفرین معمولی و متوسط، یا هر فرد متوسطی که به هر کاری مشغول است، احتمالاً فکر میکند نهایت تلاش خود را به کار بسته است. چیزی که این افراد را از رهبران و کارآفرینانی متمایز میکند که به بزرگترین موفقیتها دست یافتهاند، کمی زیادهخواهی است که آنها را مجبور میکند ساعتها اضافهکاری کرده و خودشان را جلوتر از بقیه بکشانند. این زیادهخواهی در برخی افراد به شکل نیازی مبرم به موفقیت و کامیابی درمیآید، و در برخی دیگر، به شکل احساس ترس شدید از شکست یا ترکیبی از هر دو مورد مذکور.
راه اندازی و تشکیل تیم
شما به¬ عنوان یک کارآفرین، همانند ناخدای کشتی رهبر و پیش¬برنده¬ی پروژه¬ی خود هستید. اما هر کشتی که قرار است به مقصدش برسد به خدمه¬ی خوب هم نیاز دارد، و کارآفرینی که می¬خواهد کسب¬ و کار خود را گسترش بدهد، باید افرادی را پیدا کند که در انجام این کار او را یاری کنند.
تشکیل دادن یک تیم مناسب برای کسب ¬و کار می¬تواند چالش¬های مختلفی را به وجود آورد، همان¬طور که هر موقعیت دیگری که بخواهید در آن اشخاص و افکار متفاوت را نظم بدهید، چالش¬ برانگیز خواهد بود. همواره احتمال بروز تعارض و رقابت وجود دارد، و این درگیری احتمالی می¬تواند درصورت درست مدیریت نشدن، کار شما را از ریل خارج کند. اما تیمی که با ترکیب درست شکل گرفته باشد می¬تواند موفقیت و شکست شرکت را تعیین کند.
هنگام استخدام کارکنان احتمالی، بهتر است که شخصیت آنها را در کنار مهارت¬ها و تجربه¬شان در نظر بگیرید. برخی ممکن است تمام مهارت¬ها و تجربه¬ای را که برای ایفای یک نقش آرزو می¬کردید داشته باشند، اما تناسبی با فرهنگ شرکتتان نداشته باشند. قطعاً توانایی مهم است، اما بهترین تیم¬ها آنهایی هستند که با هم خوب کار می¬کنند تا یک هدف جمعی را تحقق بخشند.
به¬ عنوان رهبر تیم، برعهده¬ی شماست که برای تیمتان، اهداف و مقاصد و انتظارت فعلی خود را روشن کنید و به آنها بفهمانید که این موارد ممکن است در آینده تغییر کنند. اگر ایده¬ها و فرآیند فکری پشت آن را به تیم خود منتقل نکنید، نباید از آنها انتظار درک اصول یادشده را داشته باشید، و اگر جهت حرکت آنها را در ابتدای مسیر تعیین نکرده باشید نباید از گمراه شدنشان دلخور شوید.
پیدا کردن مشاور
پیدا کردن منتور های مناسب میتواند یک چالش به نظر برسد؛ بسیاری از ما دوست نداریم برای شروع کارمان از دیگران درخواست کمک کنیم و درخواست از کسی برای حضور در هیئت مشاوره یا گوش دادن به مشکلات و شکایتهایتان شاید درخواست بزرگی به نظر برسد. اما مشاوران و منتورها اغلب تمایل به ارائهی کمک و تخصص خود به دیگران دارند چرا که خودشان زمانی افرادی را داشتهاند که مایل بودند همین کار را برای آنها انجام بدهند. و داشتن مشاورانی در کنار خود از همان ابتدای کار، کلید جلوگیری از بروز مشکلات و حفظ سلامت روانی شماست.
اگر کارآفرینی هستید که به خاطر اینکه بهتنهایی در صدر هرم سازمانی نشستهاید، همهچیز را بهتنهایی بر دوش میکشید و کسی را ندارید که تصمیمات و مشکلات سطح بالا را با او در میان بگذارید، این مشکلات میتوانند به تصمیمات کوتهبینانهای منجر شوند. داشتن نظرات و دیدگاههای مشاوران و مربیان میتواند در عینحال که شما تصمیمگیرندهی نهایی هستید، اطلاعات بیشتر و دیدگاههای متفاوتی را برای تصمیمگیری آگاهانه در اختیارتان بگذارد.
آنچه منتورها سر میز میآورند، تجربهی خود آنها و درسهایی است که در مراحل ابتدایی کارآفرینی گرفتهاند. شما میتوانید این آگاهی و تجربه را فراگرفته و از ارتکاب همان اشتباهات اجتناب کنید بدون اینکه هزینهای را متحمل شوید. یافتن مشاوران و مربیانی متعلق به حیطهی کاری خودتان عالی است، اما داشتن پایگاه گستردهای از مشاوران متعلق به حوزههای مختلف میتواند آگاهیهای ارزشمند دیگری را هم به شما بدهد. علاوهبراین، دیدگاه بیرونی جدید حتی شاید در بررسی چالشها و بازبینی وضعیت فعلی این صنعت به درد بخورد.برنامه ریزی ، نظم کاری و راه اندازی واحد تجاری
داشتن یک فرهنگ قوی و مثبت در تیم میتواند هنگام استخدام نیرو به شما کمک کند. بهترین و با استعدادترین افراد، پیشنهادات شغلی بسیاری دارند. اما کارمندان هنگام درخواست دادن برای شغل و گرفتن آن، بیش از پیش چیزهایی مثل کیفیت زندگی و شرح وظایف خود در شرکت را در نظر میگیرند، به علاوه کارمندان خوشحالی که آن فرهنگ مثبت را از قبل دارند، در روند استخدام شدن جلو میافتند، به خصوص اگر نمیتوانید نسبت به دیگران در این صنعت، دستمزد بالاتری پیشنهاد دهید.
راه اندازی واحد تجاری ، یکی از مهمترین قدمهایی است که میتوانید در آغاز کسب و کارتان بردارید. یک نهاد تجاری، تضمینی برای موفقیت یا حتی بیمهای درمقابل شکست نیست، اما اگر میخواهید درمقابل هر نوع مشکل مالیِ احتمالی در معاملات کاری از خود و خانوادهتان محافظت کنید، عنصر مهمی محسوب میشود، و به سرمایه گذاران و شرکای احتمالی نشان میدهد که شما نسبت به آیندهی کسب و کارتان مسئول و جدّی هستید.
از دیگر موارد مهمی که در ابتدای راه اندازی باید در نظر داشته باشید ، داشتن قراردادهای مکتوب مانند قرارداد کاری ، پیمانکاری ، استخدامی ، همکاری و توافق نامه های کاری است . فارغ از اینکه با طرف قراردادتان چه نسبتی دارید، باید با هرکسی که قصد همکاری با او را دارید، هم در داخل و هم در خارج از شرکت، قرارداد داشته باشید. قراردادها و توافقها سند جدایی ناپذیر همکاریها و شراکتهای مختلف شما بوده و هم شما و هم طرف دیگر را از بحث بر سر بندهای قرارداد باز خواهد داشت.ثبت ایده ، برنامه ریزی
صحبت کردن درمورد ایدههایتان در محیط عمومی، هزینهی تلاش برای انجام کسب و کار است، اما اگر مراقب نحوهی حفاظت از حساسترین جزئیات کاری خود نباشید، میتواند خطرناک باشد. آگاهی اجمالی از تاریخچهی کارآفرینی به ما میگوید که برای عدهای معمول است که به خاطر منافع خودشان، از جزئیات خاص کار شخص دیگری کپیبرداری کنند.بنابراین برداشتن چند قدم کوچک برای حفظ اسرارتان میتواند به اطمینان از اینکه نبوغتان فقط به خودتان تعلق خواهد داشت، کمک کند.
متأسفانه، اکثر افراد به نحوهی حفاظت از این دارایی فکری باارزش توجه کافی ندارند، بهخصوص به این خاطر که درگیر اقدامات بعدی خود برای استخدام، رشد، و سرمایه گذاری هستند. حفاظت از دارایی فکری شاید جذابترین بخش راه اندازی یک استارت آپ نباشد، اما میتواند با توجه به محوریت آن در ارزش هر کسب و کاری، مهمترین بخش محسوب شود. کمی وقت گذاشتن برای توجه به چیزی که ساختهاید و نحوهی حفاظت از آن میتواند در دراز مدت سود سهامتان را پرداخت کند.
شور و اشتیاق شما پس از راه اندازی استارتاپ شما را تا اینجا کشانده است، اما چه اتفاقی میافتد که از مسیر خود منحرف شده و ادارهی روزانهی شرکت برایتان پیچیده میشود؟ در کسب و کار هم مثل زندگی، ممکن است مسائلی پیش بیاید که ما را از اهداف بزرگ و کوچکمان منحرف کنند، تا جایی که ناگهان میبینیم از هدف اصلیمان فاصلهی زیادی گرفتهایم. داشتن برنامه و نقشهای که مرتباً در هر مرحله از کار به آن مراجعه کنید، کمکتان خواهد کرد تا در همان مسیری که از ابتدا برای دستیابی به اهداف موردنظرتان تعیین کردهاید، حرکت کنید.رقابت ، نقشه راه و تولید محتوا
رقابت معیار در اختیارتان میگذارد تا در مقایسه با آن، شرکت و محصولتان را ارزیابی کنید. میتوانید ببینید که آنها در فروش و بازاریابی چه کار مثبتی انجام دادهاند ، یا چه شیوهها و اقداماتی برایشان موفق عمل کرده است و بعد این یافتهها را با وضعیت شرکت خودتان مقایسه کنید تا بفهمید چطور باید پیشرفت کنید. (منظورم این نیست که میبایست آنچه رقیبتان انجام میدهد را کپی کنید.) بههمین شکل، میتوانید نقاط ضعف آنها را نیز بفهمید، و اینکه کجا میتوانید از این ضعفها و نواقص به نفع خودتان بهره گیرید. هیچکس نمی تواند محصولی بسازد که تمام نیازها را برآورده ساخته یا تمام بخشهای بازار را راضی کند، پس ببینید چه فرصتهای بکری برای شرکت شما وجود دارد.
بعد از بحث رقابت یکی از مهمترین مباحث در این مرحله داشتن یک نقشه راه است . تهیهی نقشهی راه به معنای تعریف اهداف سطح بالایی است که آرزو دارید با شرکت خود به آنها برسید، اما تحقق آن اهداف به یک سند مکتوب نیاز دارد. این نقشهی راه، طرح ملموسی است که کار سخت و فداکاری لازم برای تحقق اهداف متعالی تعیینشده در برنامهی شما را نشان میدهد. این طرح که پروژه و اقدامات بزرگ و کوچک لازم برای برآورده ساختن اهدافتان را دربردارد، شروع تحقق یافتن ایده هایتان است، اما تهیه و تنظیم نقشهی راه نیازمند کار مجزایی است تا موفقیت تضمین شود.
آغاز کردن یک نقشهی راه به معنای دریافتن چیستی اهدافتان، نحوهی دستیابی به آنها، و زمانی است که باید آنها را به انجام برسانید. نقشهی شما نباید روی وجود توسعهدهندگان و کارمندانی حساب کند که 18 ساعت در روز کار میکنند، هرچند با بروز مشکلات و تأخیرها احتمالاً اضافهکاری لازم خواهد بود. و شما باید نسبت به آنچه دستیافتنی است واقعبین باشید، بهخصوص اگر با گروه کوچکتری کار میکنید. آن محصول بینقصی که در ذهنتان است، شاید بدون داشتن منابع و نیروی کاری که فعلاً در اختیار ندارید، دستنیافتنی باشد.
تولید محتوا نیز از اصول حیاتی است ، کار دشوار توسعه دادن کسب و کارتان با تولید محصول و جذب سرمایه متوقف نمیشود. این کافی نیست که محصولی را به بازار عرضه کرده و امیدوار باشید مشتریان آن را پیدا کنند؛ بازاریابی بخش بسیار مهمی از هر شرکت مردمی است، و امروزه محتوا سهم زیادی در این بازاریابی دارد. روزهایی که آگهیهای چاپشده یا دیجیتال برای جذب مشتری کافی بود دیگر گذشته است. برای رسیدن به رقبایتان باید برای مخاطبین هدف خود محتوایی تولید کنید که حاضر باشند آن را خوانده و نگاه یا گوش کنند تا بتوانید برند خود را ساخته و با مشتریان ارتباط برقرار کنید.
روابط کاری و جذب سرمایه
برای دستیابی به موفقیت در استارتاپ راه درازی باید بروید، و در این سفر، با افرادی ملاقات میکنید که در مسیر کمکتان خواهند کرد. برقراری ارتباط، مختص ما انسانهاست، و این اقدامی حیاتی است که نه تنها بهعنوان کارآفرین، بلکه در زندگی شخصی خودمان هم انجام میدهیم. حتی در محیط کسب و کار مدرن، که همهچیز نشأت گرفته از فنآوری و اینترنت اشیا است، درنهایت انسانها در پشت کیبورد بوده و نهایتاً آنها هستند که شرکت شما را به جایی رسانده یا زمین میزنند. وقتی برای رشد و توسعهی کسبوکار خود کار میکنید، نباید اهمیت نقش روابط انسانی در رسیدن به مقصدتان را فراموش کنید.
برقراری ارتباط با دیگر کارآفرینان و حضور افرادی که جان کندن هر روزه در دنیای استارت آپ را میفهمند، بهعنوان مربی یا دوست، راه نجاتی برای خروج از مشکلات و ناکامیها پیش رویتان میگذارد. آنها نه تنها سنگ صبورتان میشوند، بلکه میتوانند درصورت لزوم دربارهی مسائلی که پیش میآید، به شما مشورت بدهند. داشتن دیدگاه شخص دیگری که خودش مشکل خاصی را از سر گذرانده یا به اندازهی کافی از آن دور هست که بتواند دیدگاه تازهای ارائه دهد، بسیار گران بهاست و همین شبکه در دیگر برهههایی که به کمک نیاز دارید هم میتواند شما را به هر نحو ممکن یاری کند.
شراکت یکی از مهمترین راههای سودآور برای کسب و کار شماست. محصول شما هرچهقدر هم که عالی باشد، احتمالاً تمام نیازهای مشتریانتان را برآورده نخواهد کرد، یا فروش و بازاریابی شما شاید نتواند آن تعداد مشتریان احتمالی را که میخواهید جذب کند. شراکت شرکتهایی که محصولات مکمل یکدیگر دارند، باعث میشود که آنها به یکدیگر کمک کرده و محصولات بیشتری را به مشتریان عرضه کنند تا خودشان را از رقبایشان متمایز سازند.
ممکن است هنگام ملاقات با افراد مهم عده ای هم به شما پیشنهاد سرمایه گذاری بدهند ، جذب سرمایه یکی از مهمترین و چالشبرانگیزترین کارهایی است که در جریان ادارهی کسب و کار خود با آن مواجه خواهید شد. به ندرت پیش میآید که سرمایه گذاران صف بکشند تا هرچه را که یک استارت آپ میخواهد در اختیارش بگذارند، پس گرفتن پول نیازمند کار سخت، پشتکار، و از همه مهمتر، صبر است. هیچکس از فرآیند تکمیل اسلایدها و ارائهی آن لذت نمیبرد، پس قابل درک است که با طولانیتر شدن این روند، از آن ناامید شوید. اما صبور و سختکوش بودن و هماهنگ کردن شرکتتان با سرمایهگذارِ درست، برای آیندهی کسب و کار شما بسیار مهم بوده، و درنهایت ارزش صبر کردن را دارد.
وقتی درمقابل سرمایه گذاران خطرپذیر قرار میگیرید، باید بدانید که در مورد شرکت و محصول خود قرار است چه چیزی ارائه کنید. «نحوهی کار» محصولتان مهم است، اما سرمایهگذاران بیشتر مایلند دربارهی چشمانداز آیندهی شرکت شما و نحوهی رشد و نمو آن بدانند. بخشی از آمادگی شما برای جذب سرمایه میبایست شامل ترسیم نقشهای از تمام قدمهای آیندهی شرکتتان و اهداف واقعبینانهای باشد که برای رشد و پیشرفت آن در ذهن دارید. درعینحال که اطمینان به کسب و کارتان خوب است، تلاش برای بزرگنماییاش میتواند ارائهی شما را از مسیر خود منحرف کرده و به گزافهگویی و توهم تبدیل کند.
راه های جذب سرمایه گذار برای راه اندازی استارتاپ
⦁ پس انداز و تامین سرمایه شخصی
⦁ از پس اندازتان استفاده کنید یا تا زمانی که به تامین سرمایه خارجی دست نیافتهاید، کار روزانه خود را حفظ کنید و بخشی از دستمزدتان را برای تامین مالی استارتاپ خود بکار ببرید.
⦁ هشدار: همه پس اندازتان را وارد کار نکنید، مقداری از آن را برای وضعیتهای اضطراری نگاه دارید.
⦁ تامین مالی جمعی
⦁ تامین مالی جمعی راهی عالی برای تمرین ارائه خودتان، شناخت مخاطبان و شناساندن محصول تان است. در صورتی که در تامین مالی جمعی موفق باشید، پیش از آنکه لازم باشد سرمایه گذاران آینده را به سرمایهگذاری متقاعد کنید، خود را به عنوان یک محصول پذیرفتی در بازار به اثبات رساندهاید.
⦁ هشدار: موفقیت دیگران گمراهتان نکند. قرار نیست مثل برخی کمپینهای موفق تا 500 برابر بیشتر از هدفی که تعیین کردهاید، جذب سرمایه کنید. از آنجا که آماده و اجرا کردن کمپین ماه ها طول می کشد، میتواند برنامه زمانی شما را به هم بزند.
⦁ خانواده و دوستان
⦁ بدون حمایت خانواده و دوستان، سرمایهگذاران خطرپذیر هم ریسک نخواهند کرد. اگر خانواده و دوستان به اندازهی کافی نسبت به توانمندی ایدهی شما در بازپرداخت وجه، اطمینان نداشته باشند، چرا سرمایهگذاران خطرپذیر باید داشته باشند؟
⦁ هشدار: از کسانی که ظرفیت از دست دادن پولشان را ندارند درخواست قرض دادن پول نکنید. پولی که از افراد میگیرید را به طور حقوقی ثبت کنید تا هر کسی نسبت به تعهدات آگاه باشد. (آیا به آنها سود خواهید داد؟ آیا سهام میخواهند؟ چه زمانی توقع بازپرداخت دارند؟)
⦁ وامدهندگان سنتی
⦁ آماده گسترش کسب و کارتان هستید اما قادر به تامین سرمایهی بیشتر نیستید. با درک مناسبی از ریسک کسب و کارتان، ارزش آن و مدل درآمدی مشخص به نزد بانکها بروید.
⦁ هشدار: بانک ها وامدهنده هستند نه سرمایهگذار. کسب و کار شما باید به مرحلهای رسیده باشد که آنها بتوانند عملکردش را ارزیابی کنند و بر اساس آن به شما اعتبار تخصیص دهند.
⦁ سرمایهگذاران فرشته
⦁ این سرمایهگذاران از کسب و کارها در ازای سهامی که دریافت میکنند، حمایت میکنند. آنها اغلب با یکدیگر یک شبکه میسازند و علاوه بر تجمیع منابع به ارائه مشاوره به شرکتهایی که در آن سرمایهگذاری کردهاند میپردازند.
⦁ مراکز رشد
⦁ بعضی از مراکز رشد در سرمایهگذاری مشارکت میکنند و نیروی حمایتی در حوزههای جذب سرمایه، بازاریابی، فروش و استراتژی، به اضافهی شبکهای از متخصصین را در اختیارتان قرار میدهند.
⦁ هشدار: چون آنها در موفقیت شما سهیم هستند، افراد مرکز رشد در تصمیمگیریهای شما داخل میشوند و همیشه این امکان وجود داره که با دیدگاه شما مخالف باشند.
⦁ سرمایهگذاران خطرپذیر
⦁ سرمایهگذاران خطرپذیر در مراحل اولیه یا رشد در ازای دریافت سهام اقدام به سرمایهگذاری میکنند. بسیاری از سرمایهگذاران خطرپذیر، نیروهای متخصصی برای ارائهی راهنمایی به کسب و کارهایشان مورد سرمایهگذاریشان در اختیار دارند تا مسیر رشد آن را تضمین کنند. در صورتی که تجربه زیادی در راهاندازی کسب وکار ندارید این مورد کمک کننده خواهد بود.
⦁ هشدار: با توجه به این که سهامدار هستند به اظهار نظر خواهند پرداخت. سرمایهگذاران خطرپذیر ممکن است که بخواهند عضوی از تیم شان را به ردهی بالای مدیریتی شما وارد کنند یا بر تصمیمات کلان شما نظارت داشته باشند.
بدون دیدگاه